جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۸۷ - ۰۶:۴۷
۰ نفر

کیوان میرمحمدی: محمود حسینی‌زاد، نویسنده و مترجم، متولد سال 1325، فوق لیسانس علوم سیاسی و جامعه‌شناسی از آلمان است.

 حسینی‌زاد در پرونده کاری‌اش ترجمه کتاب‌هایی چون «ادبیات کودکان از نظر ماکسیم گورکی»، «سیاهان اثر ژان ژنه»، «آثار برتولت برشت»، مجموعه داستان‌های «مقبره دار و مرگ»،  «گذران روز»، 3رمان پلیسی از فردریش درونمات، «حمایت از هیچ» و «این سوی رودخانه ادر» و چند اثر دیگر را دارد.

همچنین نگارش دو نمایشنامه «نهاده سرغریبانه به دیوار» (1355) و «تگرگ آمد امسال برسان مرگ» (1356) جوایزی برای حسینی‌زاد به همراه داشت اما مجموعه داستان «سیاهی چسبناک شب» اولین مجموعه داستان حسینی‌زاد است.

«سیاهی چسبناک شب» 7 داستان است که تمامی داستان‌ها در ژانر واقع‌گرای مدرن قرار می‌گیرند. تمام داستان‌های مجموعه حول تمی واحد چرخ می‌زنند و آن تنهایی است و سپس حسرتی که از پس این تنهایی می‌آید.

تمام شخصیت‌ها در حسرت، کاری انجام نداده یا جمله‌ای نگفته‌اند. شخصیت‌ها لحظه‌ای، جایی باید حرفی را می‌زده‌اند، اما هرگز آن را نگفته‌اند اکنون پشیمان اند و چیزی جز حسرت و تنهایی نصیب‌شان نشده.

آدم‌های داستان‌ها چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم اندوه زمان گذشته را می‌خورند.

زمانی که دیگر سپری شده و آنها کسی یا موقعیتی یا لحظه‌ای را برای ابد از دست داده‌اند. گفت‌وگوی حاضر درباره این کتاب با نویسنده آن است.

  • خودتان و اکنش‌هایی را که تاکنون درباره کتاب ایجاد شده، چه‌طور می‌بینید؟

 بعد از چاپ کتاب، نقدهای زیادی در مجلات و روزنامه‌ها درباره آن چاپ شد، به جز چند استثناء بقیه نقدهای علمی نبود. به نظرم آن روز کانون ادبیات که برای کتابم جلسه نقد گذاشت، اتفاقی بود که مرا خیلی امیدوار کرد.

برای مثال یکی از منتقدان به رگه‌هایی از اکسپرسیونیسم در داستان‌ها اشاره کرد که این نقد کاملا درست است.

من می‌دانم تحت تاثیر نواکسپرسیونیسم‌ها هستم. کشف این نکته توسط منتقدین مرا شگفت‌زده کرد، چون پیش از این کسی به این موضوع اشاره‌ای نکرده بود.

من خودم علاوه بر نوشتن، نقاشی هم می‌کشم. این رنگ‌ها و طبیعت در داستان‌ها دقیقا متاثر از علاقه و البته نواکسپرسیونیسم‌هاست.

  • خودتان کتاب را چه‌طور نقد می‌کنید؟

 در مورد کتاب صادقانه باید بگویم که من تجربیات شخصی‌ام را نوشته‌ام. تمام این سال‌ها سال زندگی، خاطرات، حسرت‌ها، رنج‌ها، تنهایی‌ها و بسیاری دیگر از لحظات‌ام را اولین داستانی که نوشتم «هرم یادها» بود.

اصلاً «هرم یادها» باعث شد تا من این مجموعه را بنویسم. «هرم یادها» تجربه شخصی من بود و مدت‌ها احساس می‌کردم باید از آن رها شوم.

می‌دانستم روزی باید این مجموعه داستان نوشته شود. خیلی مواقع در نوشتن داستان‌ها تردید می‌کردم، هر چه باشد اینها سال‌ها خاطرات و تنهایی‌های من بوده.

  • یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کتاب «سیاهی چسبناک شب» نثر خاص آن است. در مورد نثر نظرتان چیست؟

 مسلم است که آدمی به سن و سال من دیگر مثل نویسنده کم سن و سال عجله‌ای برای نوشتن و چاپ کردن ندارد. می‌دانیم که این شتاب، نثر و بسیاری از چیزهای دیگر را ویران می‌کند.

مهم‌ترین مسئله در داستان برایم نثر آن است. نثر را با وسواس زیادی به کار می‌برم. فکر می‌کنم بیشتر نثرم را مدیون زمان هستم. زمان باعث شده تا نثر پخته شود.

  • نثر در بسیاری مواقع به شعر نزدیک می‌شود. دو پارامتر مهم آن ایجاز و تصویری بودن آن است.

 بله کاملا درست است. حتی اگر دقت کرده باشید من اصرار خاصی داشتم که در حروف‌چینی بسیاری از جملات کوتاه نه پشت هم بلکه زیر هم نوشته شود. البته به این معنی نیست که شعر نوشته‌ام، معتقدم من داستان نوشته‌ام.

  • اما شما در دادن اطلاعات در مورد فضا، زمان، مکان و شخصیت کم‌گویی می‌کنید، البته این از نقاط مثبت کار شماست. این ویژگی را در داستان‌نویسان ایرانی کمتر سراغ داریم.

 وقتی کتاب چاپ شد همه نوشتند حسینی‌زاد به مخاطب اهمیت نمی‌دهد، داستان‌هایش شخصی است؛ برای خواننده همه چیز مجهول است و بسیاری مطالب از این دست.

اما حقیقت این است که من برای خواننده احترام زیادی قائل‌ام. برای مثال به نظر من باید در داستان بنویسیم «اتاق گرم است.»، دیگر خود خواننده می‌فهمد که روی صورت شخصیت عرق نشسته و یا گرمش است یا یقه پیراهن‌اش را باز کرده و یا دارد خودش را باد می‌زند.

من دوست دارم در داستان فقط بگویم «اتاق گرم است.» و این یعنی ایجاز. سال‌های سال است که زیاده‌گویی در داستان‌ها منسوخ شده.

در غرب کارهایی روی نثر شده که ما اصلا از آنها خبر نداریم اما جلسه کانون ادبیات به من دلگرمی زیادی داد. فهمیدم این ایجاز اتفاقا تاثیرگذار بوده.

  • همان‌طور که می‌گویید کم‌گویی در دادن اطلاعات داستانی از ویژگی‌های داستان‌نویسی معاصر غرب است. ترجمه چقدر روی این تکنیک شما تاثیر گذاشته؟

 به نظرم خیلی ترجمه دخیل نبوده. من خواندن کتاب را از سن خیلی کمی شروع کردم. از آن دوران یادم است که خیلی نمی‌پسندیدم که نویسنده بیش از اندازه حرف بزند.

یادم است که آن دوران وقتی به آل‌احمد و بعدتر به گلستان رسیدم خیلی شیفته آثارشان شدم، چون احساس می‌کردم که نثر آنها چیزی داشت که من دنبالش بودم. یعنی آن ایجاز را توانستم در نثر آنها پیدا کنم.

یک چیزی را باید اقرار کنم، من هیچ گاه تولستوی را تا آخر نخواندم، چون احساس می‌کردم دیگر واقعا دوران این نثر گذشته.

من حتی در نقاشی عاشق کارهای امپرسیونیست‌ها هستم، هیچ‌گاه از کارهای داوینچی لذت نبردم اما نمی‌توانم تاثیر ترجمه را هم انکار کنم.

  • با این حال تکنیک‌های داستان‌نویسی شما غربی است، یا بهتر است بگویم کمتر در نویسندگان ایرانی سراغ داریم، اما فضا و مضامین ایرانی است، خواننده احساس می‌کند بارها و بارها لحظات داستان‌های شما را لمس کرده.

 بدون تعارف و تملق می‌گویم. من عاشق ایران و ایرانی و فرهنگ ایران هستم. افتخار می‌کنم ایرانی هستم. مگر می‌شود از فضاهای دیگر بنویسم در صورتی که در این آب و خاک نفس می‌کشم؟

  • منظورم به طور خاص گریستن است. گریستن در تمام داستان‌های مجموعه حضور دارد. به طور کلی آب در مجموعه داستان «سیاهی چسبناک شب» بدل به شخصیتی زنده می‌شود.مثل دوش گرفتن‌ها، بارا‌ن‌ها، استخر و...

 گریستن یک فضیلت انسانی است. وقتی شما گریه می‌کنید برای خودتان یک شریک می‌تراشید تا تنها نباشید.

گریستن شریف‌ترین شریک زندگی است، یکی از بزرگترین نعمت‌هاست. اما در مورد آب باید بگویم که آب همیشه برای من کشش خاصی داشته.

نیرویی در آب هست که انسان را جذب می‌کند. همیشه فکر می‌کنم اگر انسان نبودم ماهی می‌شدم. چون هیچ چیزی برایم مثل آب جذاب و رازوار نبوده است.

کد خبر 48330

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز